از کجا شروع کنم به گفتن اتفاق های عجیب و غریب این روزها
از دعوا سر کمک کردن به ادما و نظرات مخالف استاد ودوستام بگم یا رسیدن به جمله ی قدیمی که آدما نتایج کاراشونو تو همین دنیا میبینن یا مهربونی شیرین پدر و مادر که هیچ وقت دل آدمو نمیزنه یا فیلم آموزش کودکان که خیلی تاثیر مثبت توی بچه دار شدنم و شاید فلسفه ازدواج کردن آدما گذاشت یا اینکه آدما چقدر میتونن...(هیچ صفتی نتونستم بنویسم براشون 😯) یا اینکه دوتا تصمیم عجیب گرفتم یاد گرفتن و دنبال کردن جدی یه هنر(اگ ویترای باشه که عالیه) و مصمم شدن به گرفتن انتقالی یا اینکه میشه محبت آدما رو حتی از راه دور فهمید و بالاخره برآورده شدن آرزوم
از چی بگم 😃
*از هر یک از این اتفاق ها میتونم براتون یه مجموعه کتاب بنویسم ولی چون اصلا وقت ندارم فقط میگم خوشحالم که توی همچین خانواده ای به دنیا اومدم خیلی خوشحال *